نقل مشهوری هست از میلان درا با این مضمون که عشق دلیل نمیخواد و اگه برای دوست داشتن کسی دلایلی داشته باشی، مثلا محترم یا روشنفکر بودنش، اون وقت شایسته نیست اسم احساساتتو عشق بذاری، بلکه تو یه آدم خودپسندی.
نمیدونم میلان درا همیشه نظرش این بوده یا بعدها تغییراتی کرده و ما سالهاست هنوز برای همین عقیدهاش هورا میکشیم، اما آدمایی رو میشناسم که دلایل زیادی برای عشق ورزیدن به معشوقشون داشتن و دارن و از این خودپسندی» به نسخهٔ خوشبختی خودشون رسیدن.
من؟ من فکر میکنم برای عشقی عمیق و پایدار باید دلایل منطقی و محکمی داشته باشی. علاقهٔ شدید احساسه و احساسات ناپایدارن. ما میتونیم به آنی و حتی اغلب بی منطق، از چیزی یا کسی خسته و دده شیم. وقتی به چنین تغییر احساساتی برمیخوریم، دلایل (خودخواهیها!) رابطه رو موقتا نجات میدن تا احساسات باز به سمت خوبشون تغییر کنن. دلایل به ما یادآوری میکنن که چرا اینقدر عاشق معشوق شدیم و چطور هربار با همین عشق مشکلاتمونو از سر راه برداشتیم.
عشق اتفاقیه که با رخدادش معیارهای آدما رو برای زندگی عوض میکنه. آدما بعلاوهٔ عشق هرگز چیزی نیستن که قبل از اون بودن و این حجم تغییر فقط در قلب اتفاق نمیفته بلکه در شخصیت و افکار و رفتار هم هست. عشق یه کوه از احساسه با درصد کمی عقل و همین حضور مهمِ عقل»، تفاوت عشقه با احساسات شدید و سطحی؛ و اینو فقط میشه بعد از تجربهٔ عشقی حقیقی» و درست» درک کرد.
درباره این سایت